علمی-اجتماعی
پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 1:16 ::  نويسنده : شمیلا سیامکی

 

 

خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام برای سوار شدن به هواپیما بود. باید ساعات

 زیادی را برای سوار شدن به هواپیما سپری می کرد و تا پرواز هواپیما مدت زمان زیادی مانده بود. تصمیم

گرفت کتابی بخرد وبا مطالعه ان این مدت را بگذراند او همچنین یک پاکت شیرینی نیز خرید .

بعد از ان  ، خانم در سالن انتظار به سمت جایگاه مهمانان ویژه رفت و روی یک صندلی راحتی در قسمتی

که مخصوص افراد مهم بود نشست . تا هم با خیال راحت استراحت کند و هم کتابش را بخواند.  کنار

دست او ،جایی که پاکت شیرینی اش قرار گرفته بود ،آقایی روی صندلی کناری او نشسته بودو مشغول

خواندن مجله ای بود که با خودش داشت . وقتی خانم یک شیرینی از داخل پاکت برداشت با کمال

تعجب دید که آن آقا هم  برداشت . خانم عصبانی شد ولی به روی خودش نیاورد . پیش خودش فکر

کرد که این آقا عجب رویی دارد . اگر حال و حوصله داشتم حسابی حالش را می گرفتم.

ولی وقتی شیرینی بعدی را نیز برداشت . آن آقا  هم همین کار را انجام دادو به  همین ترتیب هر

شیرینی که خانم بر می داشت آن آقا هم یکی برمی داشت . خانم دیگر داشت راستی راستی

جوش می آورد ولی نمی خواست باعث مشاجره گردد. وقتی یک دانه شیرینی ته پاکت مانده بود ،

خانم فکر کرد الان این آقای پررو چه عکس العملی نشان خواهد داد؟ آن آقا هم در کمال خونسردی

شیرینی آخر را برداشت و با آرامش و طمانینه  خاصی آن را به دو قسمت تقسیم کرد و نصف آن را

به خانم داد و نصف دیگرش را خودش خورد. آه این دیگر خیلی رو می خواهد . از شدت عصبانیت خانم

می خواست منفجر شود اگر کارد به او می زدند، خونش در نمی آمد. در حالی که حسابی قاطی

کرده بود بلند شد و کتاب و اثاثیه اش را برداشت و با عصبانیت برای سوار شدن به هواپیما رفت.

خانم در هواپیما در حال پرواز وقتی دنبال چیزی در کیفش می گشت متوجه پاکت شیرینی  که

خریده بود شد.

تازه یادش آمد که پاکت شیرینی ای را که خریده بود در کیفش گذاشته بود. وقتی فهمید که

اشتباه کرده از خودش شرمنده شد. کیلومترها از فرودگاه دور شده بود. به یاد آورد که آن آقا

بدون ناراحتی و اوقات تلخی تمام شیرینی هایش را با او تقسیم کرده بود ، درست د ر همان

زمانی که او داشت از عصبانیت می ترکید و فکر می کرد که آن آقا دارد شیرینی های او را

می خورد . ولی افسوس که دیگر فرصتی برای عذر خواهی نمانده بود.

گویند جهار چیز است که غیر قابل برگشت است : سنگ بعد از پرتاب ، دشنام بعد از گفته

شدن، موقعیت بعد از آن که از دست رفت و زمان بعد از آن که سپری شد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





    درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.
    آخرین مطالب
    آرشيو وبلاگ
    پیوندهای روزانه
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی-اجتماعی و آدرس shamila.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





    نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 183
بازدید دیروز : 417
بازدید هفته : 652
بازدید ماه : 2273
بازدید کل : 3548981
تعداد مطالب : 14893
تعداد نظرات : 281
تعداد آنلاین : 1

<>